}

عاشقانه های من

عشق واقعی ...

زن و شوهر جوانی سوار برموتورسیکلت در دل شب می راندند.

آنها از صمیم قلب یکدیگر را دوست داشتند . زن جوان: یواش تر

برو من می ترسم مرد جوان: نه، اینجوری خیلی بهتره! زن جوان:

خواهش می کنم، من خیلی میترسم. مردجوان: خوب، اما اول باید

 بگی دوستم داری! زن جوان:دوستت دارم.حالا میشه یواش تر

برونی؟مرد جوان : مرا محکم بگیر. زن جوان: خوب،حالا میشه

یواش تر؟ مرد جوان : باشه به شرط این که کلاه کاسکت مرا

برداری و روی سرت بذاری آخه نمی تونم راحت برونم ، اذیتم

 می کنه.

روز بعد روزنامه ها نوشتند برخورد یک موتورسیکلت با

ساختمانی حادثه آفرید. در این سانحه که بدلیل بریدن ترمز

موتور سیکلت رخ داد ، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری

 در گذشت.

مرد از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود پس بدون این که

زن را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت خود را بر سر او

 گذاشت و خواست برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان

او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند و این است

 عشق واقعی !

+نوشته شده در چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت19:56توسط ستاره | |


باورم نمیشود . . . انقدر سرگرم زندگیست که به یاد نمی آورد

روزی دیوانه ام بود

ای کاش نقشه سرزمینم به جای گربه شبیه سگ بود . . .

تا مردمش به جای این همه خیانت کمی باوفا بودند . . .

همه مي پرسند « چرا شكسته دلت ؟ مثل آنكه تنهايي ؟ ... چقدر هم تنها !پاسخ يك دريا را در قطره نمي توان پيدا كرد ... و سخن هزاران سال را در لحظه نمي شود جستجو كرد .... حرفهاي ساده من چقدر در هزارتوي ذهن پيچيده مي شود ؟ مگر ساده تر از اين هم مي توان صحبت كرد ؟‌! من از قله نمي آيم ... دره هم جاي من نيست ... من شهسوار عشقم و عشق همراه باد هميشه فرار مي كند... جاده ترك برداشته است از استواري من ... من كوله بار خويش را بسته ام .می نویسم
می خوانم و فریاد می زنم
همیشه دوستت دارم
اما حیف که
دوست داشتن همیشه کافی نیست......
بی تو دیگه نمی تونم
ذره ذره تموم شدم
ای بی وفا ای مهربون
تو رفتی و تنها شدم
حالا می گم بیا ولی
انگار دیگه نمی تونی
یکی دیگست تو زندگیت
اینو از قلبت شنیدم
می دونی گریه می کنم
شبا یرای عشق تو؟
نمی رسم یه تو ولی داد می زنم دیوونتم


فقط غروب جمعه نیست که دلگیر است . . . .
کافیست دلت ... گیر کسی باشد . . .
 همیشه میگیرد  . . .

کاش میشد هیچ کس تنها نبود
کاش میشد دیدنت رویا نبود
گفته بودی با تو می مانم ولی...
رفتی و گفتی و اینجا جا نبود
سالیان سال تنها مانده ام
شاید این رفتن سزای من نبود
من دعا کردم برای بازگشت
دست های تو ولی بالا نبود
باز هم گفتی که فردا میرسی
کاش روز دیدنت فردا نبود      

خداي من !
تنها دست توست که مي تواند قلب تأثير پذير مرا از شرخواسته هاي نفس خلاص گرداند وتنها دَم خداوندي توست که مي تواند اين دل را در زير پنجه هاي نفس به حالت اغماء افتاده است نجات دهد .

+نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:حرف های من,ساعت11:12توسط ستاره | |

آنقــــــــدر مرده ام


که دیگـــــر


هیچ چــــــیز مرگ مرا اثبات نمی کند. . .


 

 

با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو  ،باشد که خستگی بشود شرمسار تو


 

حل شده ام

در تلخی عشق تو

شیرین نمی خواهد شود

این زندگی....


 

گم کرده ام خودم را

در میان هیاهوی بی تو بودن

کمی از رویاهایم فاصله بگیر

دلم یک آغوش خوشبختی می خواهد .

 

.

چشمانت را که به من می دوزی

دامنم پر از پولک شعر می شود

پری ماهی کوچک تو می شوم

ساکن در اقیانوس آرام دلت

که با یک بوسه

عاشقت می شوم ...

+نوشته شده در پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:عاشقانه های من,ساعت16:28توسط ستاره | |

 

بعضی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی

دلت بگیره ولی دلگیری نکنی

تنها صدایت را می خواهم تا موسیقی سکوت لحظه هایم باشد

 

نگاهت را می خواهم تا روشنی چشم های خسته ام باشد

 

وجودت را می خواهم تا گرمای قندیل آغوشم باشد

 

خیالت را می خواهم تا خاطره لحظه های فراموشم باشد

 

دست هایت را می خواهم تا نوازشگر بی کسی اشک هایم باشد

 

و تنها خنده هایت را می خواهم تا مرهم کهنه زخم های زندگی ام باشد

 

آری تنها تو را می خواهم ... 

      

 

ديشب اشك آمد به خوابم. گفت قهري با من . گفتم مگه ميشه با آشناي ديرينمم..... ؟! گفت گله دارم . پرسيدم چرا؟ نگاهم كرد و گفت او كيست كه تو را از من رانده؟ خواستم چشمش نكند به دروغ گفتم گريه مي كنم . خواستن توانستن است به كار نيامد دست به دامان پياز شدم..........

عکس عاشقانه جدید مخصوص اردیبهشت سال 1392 

دلــم گــــرفـــت وقـــتـــی گـــفـــت: ولـــم کـــن حـــوصــلــتــو نـــدارم…
بـــه خـــودم گـــفــــتـــم: بـــیـــچــاره ایـــنــم شـــد هــمــســفــر کـــه انــتــخــاب کـــردی ؟؟
” الـــــان ” آرزو دارم فــوحــشــم بـــده ولـــی دوبـــاره صــداشــو بـــشـــنـُـــفــم         
                                     

 

 

 

شاکی بشی ولی شکایت نکنی

گریه کنی اما نذاری اشکات پیدا شن

خیلی چیزارو ببینی ولی ندیدش بگیری

خیلی حرفارو بشنوی ولی نشنیده بگیری

خیلی هادلتو بشکنن و تو فقط سکوت کنی. . .

 

 

 

 


+نوشته شده در شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت19:27توسط ستاره | |

 

من عاشق نگاه مهربون و زیبای توام
  دیوونه چشمای روشن و فریبای توام
    وقتی توی چشام نگاه می کنی و دروغ می گی
       حس می کنم من عاشق همین دروغای توام
          لیلی تو قصه تویی٬ مجنون دیوونه منم
             شیرین رویا تویی٬ فرهاد بی خونه منم
                 اونی که می مونه تویی٬ راهی ویرونه منم
                     اونی که می خنده تویی٬ اونکه دلش خونه منم
                          نذار بدون تو دلم٬ از همه چی خسته بشه
                              نذار بدون تو چشای باز من بسته بشه
                                   نذار صدای قلبی که داره واسه تو می زنه
                                       با رفتن تو کم بشه٬ آروم و آهسته بشه
                                   تو می تونی با موندنت٬ یخ دلم و آب کنی
                             می تونی اشک و تو چشام٬ واسه همیشه خواب کنی
                        تو می تونی بزاری من دوباره زندگی کنم
                   یا اینکه با نبودنت زندگی مو خراب کنی
             لیلی تو قصه تویی٬ مجنون دیوونه منم
        شیرین رویا تویی٬ فرهاد بی خونه منم
   اونی که می مونه تویی٬ راهی ویرونه منم
اونی که می خنده تویی٬ اون که دلش خونه منم
  لیلی تو قصه تویی٬ مجنون دیوونه منم
      شیرین رویا تویی٬ فرهاد بی خونه منم
         اونی که می مونه تویی٬ راهی ویرونه منم
              اونی که می خنده تویی٬ اون که دلش خونه منم
                  من عاشقه نگاه مهربون و زیبای توام
                        دیوونه چشمای روشن و فریبای توام..........

این روزها که هنوز نیستـنت را به هوای دوباره داشتنت

 

ثانیه شماری میکنم...

ساکتم... حرف نمیزنم

نه که چیزی برای گفتن نباشد... نه

به این سکوت پیله کرده ام...

نه که ندانم چه بگویم... نـــه!!

این روزها من از همیشه پر تر از حرفــم!

از همیشه بیشتر گفتنی ها دارم...

ولی من ماندم و یک عـــــــالمه ناگفته هایِ ناشنیده... 

حرفهایم را جمع میکنم میگذارمشان گوشه ای روشن،

میان دلــــــم!

میگذارمشان یک گوشه ی دلم و آنها را هر روز گردگیری میکنم

و یادشان می اُفتم و

خلاصه آنقدر نگهداریشان میکنم...

تا روزی که تو بیایی !!!

روزی که تو باشی و بخواهی برایت حرف بزنم!

تا وقتی برمیگردی اتاقم پر از دوست داشتنی های تو باشد...



 

اشتباه از من بود

پررنگ نوشته بودمت ...!

 

كوچه

 

بي تو مهتاب شبي باز از ان كوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم

شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم

شدم ان عاشق ديوانه كه بودم

در نهانخانه جانم ، گل ياد تو درخشيد

باغ صد خاطره خنديد

عطر صد خاطره پيچيد

يادم امد كه شبي با هم از ان كوچه گذشتم

پر گشوديم و در ان خلوت دلخواسته گشتيم

ساعتي بر لب ان جوي نشستيم

تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت

من همه محو تماشاي نگاهت

آسماه صاف و شب ارام

بخت خندان و زمان رام

خوشه ماه فرو ريخته در اب

شاخه ها دست بر اورده به مهتاب

شب و صحرا و گل و سنگ

همه دل داده به اواز شباهنگ

يادم ايد : تو به من گفتي :

از اين عشق حذر كن !

لحظه اي چند بر اين اب نظر كن

آب ايينه عشق گذران است

تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است

باش فردا كه دلت با دگران است

تا فراموش كني ، چندي از اين شهر سفر كن !

با تو گفتم : حذر از عشق ! ندانم

 

سفر از پيش تو هر گز نتوانم

نتوانم !

روز اول ، كه دل من به تمناي تو پر زد

چون كبوتر لب بام تو نشستم

تو به من سنگ زدي ، من نرميدم ، نه گسستم

باز گفتم كه تو : صيادي و من اهوي دشتم

تا به دام تو درفتم همه جا گشتم و گشتم

حذر از عشق ندانم ! نتوانم

اشكي از شاخه فرو ريخت

مرغ شب ، ناله تلخي زد و بگريخت

اشك در چشم تو لرزيد

ماه بر عشق تو خنديد

يادم ايد كه : دگر از تو جوابي نشنيدم

پاي در دامن اندوه كشيدم

نگسستم ، نرميدم

رفت در ظلمت غم ، ان شب و شبهاي دگر هم

نه گرفتي از عاشق ازرده خبر هم

نكني ديگر از ان كوچه گذر هم

بي تو اما به چه حالي من از ان كوچه گذشتم!

” باز کن پنچره را من تو را خواهم برد



به سر رود خروشان حیات



آب این رود به سرچشمه نمیگردد باز



بهتر آن است که غفلت نکنیم از آغاز “

+نوشته شده در جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت18:14توسط ستاره | |

هر شب دلم برای دلت تنگ می شود

 

آن دل که رفته رفته دگر سنگ می شود

 

وقتی تو نیستی که بگیرم ز دامنت

 

روز های زندگیم همه یکرنگ می شود

 

یادم هنوز هست صدای بهاری ات

 

در ذهن و گوش من همه آهنگ می شود

 

گر بگذری به خاطر سردم تو لحظه ای

 

خواب و خیال من همه ارژنگ می شود

 

خواب و خیال را به کناری، ز دل بگو

 

هر شب دلم برای دلت تنگ می شود

 

 

درشهرعشق قدم میزدم گذرم افتادبه قبرستان عاشقان خیلی تعجب کردم تاچشم کارمی کردقبربودپیش خودم گفتم یعنی این قدرقلب شکسته وجودداره؟یکدفعه متوجه قلبی شدم که تازه خاک شده بودجلورفتم برگهای روی قبرراکنارزدم که براش دعاکنم وای چی میدیدم باورم نمیشه اون قلبه همون کسیه که چندساله پیش دله منو شکسته بود ‍    جور بیکرانه و بهانه خوشتر است


دلـــــــم تــــــنــــــگ شـــــــــده

 

برای عکس هایی که پاره کردم و سوزانـدمشان...

برای دفتر خاطراتم که مدتهاست دیگر چیزی در آن نمی نویسم...

حـتـی برای آدمهای حسودی که دورو برم می چرخیدند و خـیـلـی دیـــرشناختمشان...!

برای بـی خـیـالــی و آرامشی که مدتهاست که دیگر ندارمش...

خنده هایی که دارم فراموششان می کنم...

و برای خودم که حالا دیگـر خیلی عوض شده ام!

                                                     

                                                             راستی...؟؟؟؟


می دونی وقتی خدا داشت بدرقه ام می کرد بهم چی گفت !؟

جایی که می ری مردمی داره که می شکننت..

نکنه غصه بخوری ، تو تنها نیستی..

تو کوله بارت عشق می ذارم که بگذری، قلب می ذارم که جا بدی...

اشک می دم که همراهیت کنه و مرگ که بدونی بر می گردی پیش خودم...

 

               در کنار این مصا�­بان خودپسند

 ناز و عشوه های زیرکانه خوشتر است

   ای ستاره ها چه شد که در نگاه من

         دیگر آن نشاط و نغمه و ترانه مرد؟

               ای ستاره ها چه شد که بر لبان او

 آخر آن نوای گرم عاشقانه مرد؟

جام باده سرنگون و بسترم تهی

         سرنهاده ام به روی نامه های او

               سرنهاده ام که در میان این سطور

     جستجو کنم نشانی از وفای او

 ای ستاره ها مگر شما هم آگهید

 

          از دو رویی و جفای ساکنان خاک

               کاینچنین به قلب آسمان نهان شدید

    ای ستاره ها ، ستاره های خوب و پاک

من که پشت پا زدم به هرچه که هست و نیست

        تا که کام او ز عشق خود روا کنم

             لعنت خدا به من اگر به جز جفا

        زین سپس به عاشقان با وفا کنم

ای ستاره ها که همچو قطره های اشک سربدار

        سر به دامن سیاه شب نهاده اید

              ای ستاره ها کزان جهان جاودان

      روزنی به سوی این جهان گشاده اید

رفته است و مهرش از دلم نمی رود

 

 

این روزها من

خدای سکوت شده ام

خفقان گرفته ام تا

آرامش اهالی دنیا

خط خطی نشود...

اینجا زمین است

اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است

اینجا گم که میشوی

بجای اینکه دنبالت بگردنن

فراموشت میکندد.........

متن زیبا و عاشقانه, عاشقانه

هر وقت خواستی بدونی کسی دوستت داره تو چشماش زول بزن تا عشق رو تو چشماش ببینی اگه نگات کرد عاشقته . اگه خجالت کشید بدون برات میمیره . اگه سرشو انداخت پایین و یه لحظه رفت تو فکر بدون بدونه تو میمیره و اگر هم خندید بدون اصلا دوست نداره

+نوشته شده در جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت17:58توسط ستاره | |


ادامه مطلب

+نوشته شده در یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت23:45توسط ستاره | |

یك شب تمام غربت مرا ياد مي كني از دست اين عشق بي وفا تو فرياد ميكني بودم كنار تو و هرگز نديده اي مراحالا چرا از اين زمانه تو بيداد مي كني با غم عجين شدم و تنها به يك اميد روزي تو خواهي آمدو مرا شاد ميكني اكنون براي من يك سوال مبهم است آيا هنوز از من تنها تو ياد مي كني                                                          

 

هر کي تورو ازم گرفت الهي بيچاره بشه روز قيامتکه رسيد مجرم و آواره بشه به آب و آتيش مي زنم فکرت نميره از سرم مي خوام فراموشت کنم

اما بازم عاشق ترم                                           

ای مهربانترین مهربانان ... کسی به شوق تو می خواهد پرواز کند تو پروبالش باش ... کسی به شوق تو می روید تو آبش باش ... کسی از سوزش دل با تو سخن می گوید تو زبانش باش ... کسی تو را بی آنکه بداند جستجو می کند تو مقصد و مقصودش باش ... کسی تو را صدا می کند تو ندایش باش ... کسی تو را عشق می ورزد تو معشوقش باش .                                                            

گر با غم عشق سازگار اید دل بر مرکب و ارزو سوار اید دل ور دل نبود کجا وطن سازد عشق ور عشق نباشد به چه کار اید دل                                                         

دلم براي کسي تنگ است که طلوع عشق را به قلب من هديه مي دهد دلم براي کسي تنگ است که با زيبايي کلا مش مرا در عشقش غرق مي کند دلم براي کسي تنگ است که تنم اغوشش را مي طلبد دلم براي کسي تنگ است که قلب من براي داشتنش عمرها صبر مي کند دلم براي کسي تنگ است.                                                                            

خواستم عشق رو تو دستام بگيرم ، ولي جا نشد . پس گذاشتمش تو جيبم ، ولي جا نشد . در كيفمو باز كردم ، ولي جا نشد . تصميم گرفتم ببرمش توي اتاق ، ولي جا نشد . بنابراين يه خونه براش گرفتم ، ولي جا نشد . با خودم گفتم : يه باغ ! آره ! ولي جا نشد . پس گذاشتمش توي قلبم ، حالا ديگه جاش خوبه خوبه ... تازه مي فهمم اين كه مي گن دل آدم مي تونه از دنيا هم بزرگتر باشه يعني چي .!؟!؟                                                                             

تا حالا به رابطه ي دو تا چشم دقت کردي ؟؟ با هم باز ميشن - با هم بسته ميشن - با هم ميخندن - با هم گريه ميکنن - با هم ميچرخن . جالب اينجاس که هيچکدوم هم اون يکي رو نميبينه . دوستي يعني اين !!!! حالا دقت کردي اين دو تا چشم فقط زماني که يه دختر جلوشون ظاهر ميشه يکيشون بسته ميشه و اون يکي باز ميمونه (چشمک) . نتيجه گيري اخلاقي : دختر حتي بهترين و محکم ترين روابط دوستي رو هم به هم ميزنه :                                                          

Dآرزويم اين است نرود اشك در چشم تو هرگز مگر از شوق زياد......نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز........و به اندازه ي هر روز تو عاشق باشي........عاشق آنكه تو را مي خواهد.......و به لبخند تو از خويش رها مي گردد......... و ترا دوست بدارد به همان اندازه كه دلت مي خواهد

چند تا دوسم داري ؟ هميشه وقتي يکي ازم مي پرسيد چند تا دوسم داري يه عدد بزرگ ميگفتم... ولي وقتي تو ازم پرسيدي چند تا دوسم داري گفتم : يکي !!! ميدوني چرا ؟چون قوي ترين و بزرگترين عدديه که ميشناسم ... دقت کردي که قشنگترين و عزيز ترين چيزاي دنيا هميشه يکين ؟ ماه يکيه ... خورشيد يکيه ... زمين يکيه ... خدا يکيه ... مادر يکيه ... پدر يکيه ... تو هم يکي هستي ... وسعت عشق من به تو هم يکيه ... پس اينو بدون از الان و تا هميشه : يکي دوست دارم                                                  

+نوشته شده در یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت18:45توسط ستاره | |

. فقط اسمی به جا مانده از آنچه بودم و هستم دلم چون دفترم خالی قلم خشکیده در دستم گره افتاده در کارم به خود کرده گرفتارم به جز در خود فرو رفتن چه راهی پیش رو دارم رفیقان یک به یک رفتند مرا با خود رها کردند همه خود درد من بودند گمان کردم که همدردند تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

باران بزن شاید تو خاموشم کنی / شاید امشب سوزش این زخم ها را کم کنی آه باران من سراپای وجودم آتش است / پس بزن باران بزن شاید تو خاموشم کنی

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

+نوشته شده در یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت18:40توسط ستاره | |

ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﻳﻮﺍﺷﮑﻲ ﻫﺎ ﻣﺎﻥ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ

!!!
......
ﻳﻮﺍﺷﮑﻲ
ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺷﺒﻮﻧﻪ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ!!
ﺑﺮﺍﻱ ﺑﻮﺳﻪ ﻫﺎﻱ ﭘﺸﺖ ﮔﻮﺷﻲ!!
ﺑﺎ ﺻﺪﺍﻱ ﺁﻫﺴﺘﻪ
ﮔﻔﺘﻦ "ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ !!"

 


ادامه مطلب

+نوشته شده در یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت17:57توسط ستاره | |